با عرض شرمندگي هيچ كدوم از عكساتو بازنكرد...عطااااااااااااا.....!
من لوگو مي خوام!
من قاصدك كوچولو ام!
عطااااااااا....
باز با لحن هميشگي....
با تو از چه بگويم
با تو كه سالها در كنارت نفس كشيدم
و در هواي وجودت گريستم
چه آرامشي داشت آن گريستن
و چه حالي داشت
درد دلهايي كه مي خواستي در صندوقچه ي دلت باقي بماند
اما از نگاه مهربانت بنهان نمي ماند .
دفتر دلم را ورق مي زنم
صفحاتي مي درخشند
آري
سالهايي است كه در كنارت بودم
اما چرا غريبه
در كنار هم قدم بر مي داشتيم
امكان ندارد ، نمي شود
با تو كه بخشي از وجودم شده اي
غريبه بمانم
مرا در دلت جاي بده
و
رهايم مكن
خدااااااافظ!
خوش بگذره!
ما بيشتر!
حالا مياي اونجا؟!
مي دونم با پيامرسان كلي آشنايي دارم ولي تو ميگي يشه چت كرد!
پيامرسان چه جوريه؟
درگير اون احساساتتم...!
خوشگله...!نه؟!
من كه شبيه عكساي اصفهان شدم....
عطااااااا.....
به من كيلويي نظر بده ذوق كنم!
راستي...
اون عكسه كه بچهه داره قاصدك فوت ميكنه كجاي پيچكه عقشم؟!