سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ارام امدم..ارام میروم...نگران مباش!!!

گرداب حق من است!!!

 

گرداب حق من است...

خودم خودم را درگیرش کرده ام...

در دیار ما مارها نیش میزنند...

گمان میبری نیششان زهرآگین است اما بزرگت می کند...

وتو نیاز داری به نیش هایشان واگر نه رهایشان می کردی به حال خودشان...

نه گلوهایشان را می گرفتی ونه زهرنیشهایشان را!!!

ارام به  نیش زدنشان گوش میدادی..

 نیش انها روی پوست توست

و

تاثیرش روی افکار تو!

افکار مزاحمی که رهایت نمیکنند تابتوانی درباره راهی که میروی تصمیم بگیری...

آن افکار مزاحم بزرگت کرده اند...

تو با انها خو گرفته ای!!!

حسودی میکنی به افکار دیگران...

به روزگارشان... 

این حق توست!

گردابی که خودت را به خاطر انسانهایه زیادی درونش انداخته ای!!!

نگاهم حتی یک ثانیه هیچ!

یک لحظه هم نسبت به روزگار تغییر نمیکند!!!

روزگار سخت است و زندگی سخت...

واین گرداب روزگار گردابی ایست که حق من است خودم خودم را درگیرش کرده ام!!!

شاید نگاه فردی و تک تک هرکدام از ما به ما یاد اور شود روزگاری که سخت است حق ماست!!!

چون خودمان خودمان را درگیرش کرده ایم...

هیس!...

سکوت کن!!!

فردایی هست!

هرچند که روزنه را مارها به آتش کشیده اند...

ولی من به امید نوری هستم که از آتش روشن تر است!

به آمید امدن آنروز!

امیدوارم خوشتون بیاد...

یاحق!


 


+ نوشته شده در چهارشنبه 91/4/21 ساعت 5:15 عصر توسط عطا | نظر