سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ارام امدم..ارام میروم...نگران مباش!!!

فاصله...

صدای وحشیانه ویروس های کامپیوتری دلم تمام هارد دیسک ام را فرا گرفته بود...

ویروس ها وحشیانه حمله میکردنندو اطلاعاتم را می دزدیدند...

ومن...

بار ارزش ترین اطلاعتم،،، تو که در قلبم بودی میدانستم...

به دنبالت میگشتم....

بی تابت بودم....

نگران بودم تورا نیز از صفحه ی دلم با زدن دکمه دلیت پاک کنند...

اگر تورا ازمن میگرفتن من نابود میشدم...

انها بیرحمانه میدانستند نقطه حساس زندگیم توهستی...

هر کجارا میگشتم نبودی...

حتی فتوشاپ را هم گشتم....

بی تابو بی قرار...

دلم به شور افتاده بود....

سراغ مای کامپیوتر رفتم....

دیسک سی را گشتم...

نه بی فایده بود....

گشتن بی فایده بود...

انگار قبل از حمله انها تورفته بودی....

کجایش را نمیدانم؟؟؟

پینت را باز کردم....

تا بانقاشی خودم بدون تورا خط خطی کنم...

خط نمیکشید...

ویروس هانابودش کرده بودند....

دلم برایت تنگشده بود...

کدام دل؟؟؟

همان دلی که ویروس ها دای کیومنتش را نابود کرده بودند؟...

نه!!!مشکل چیز دیگری بود.

ویروس ها تنها دلیلیش نبودند..

از فاصله از فاصله بود....

میان دلم با دلت...


+ نوشته شده در یکشنبه 90/4/12 ساعت 6:24 عصر توسط عطا | نظر